این روزها این عبارت را از بعضی از نوقلمان میشنوم که من آنقدر خسته هستم که در ذهنم مینویسم. بار اولی که این جمله را شنیدم، زیاد توجهم جلب نشد اما وقتی بارها تکرار شد، مرا به فکر فرو برد.
منظور از نوشتن در ذهن چیست؟ همهی ما از صبح که بیدار میشویم تا شب که به خواب میرویم، مدام نشخوار ذهنی داریم و با خودمان حرف میزنیم. اگر به این کار <<نوشتن>> گفته میشود، لابد ما بیشتر از هشت میلیارد نویسنده در دنیا داریم. (البته که نزدیک به همین تعداد پزشک و نسخهپیچ داریم. اگر باور ندارید همین الان بگویید سرم درد میکند. انواع و اقسام درمانها و داروهای شیمیایی و خانگی از طرف اطرافیان به شما تجویز خواهد شد.)
اصلن نویسنده به چه کسی گفته میشود؟ به نظر من نویسنده کسی است که قادر است آنچه را در ذهن دارد، در قالب کلمات روی کاغذ بیاورد. شما چند نفر را میشناسید که بتوانند این کار را انجام دهند؟ وقتی میتوانیم خودمان را نویسنده بدانیم که آنقدر فاصلهی ذهن و دستمان کم شده باشد که افکارمان را بهروشنی در قالب واژهها بیان کنیم. که البته این مهارت به تمرین فراوان نیاز دارد.
باید بیشتر و بیشتر بنویسم تا این فاصله را به حداقل برسانیم. نوشتن سرعت فکر کردن ما را کم میکند و ما میتوانیم ببینیم بهراستی چه در ذهنمان میگذرد. اما این کار فقط با گرفتن قلم به دست و حک کردن کلمات بر کاغذ سپید ممکن است. اگر میخواهید نویسنده شوید، نوشتن در ذهن را فراموش کنید. به بهانهی خستگی نمیتوانید از نوشتن فرار کنید. باید انقدر عاشق نوشتن باشید که در سختترین شرایط هم بتوانید بنویسید. وقت را هدر ندهید. همین الان کاغذ و قلم بیاورید و سعی کنید هرچه را که در ذهن دارید به روی کاغذ بیاورید.
16
بهمن
دیدگاه خود را بنویسید