امروز روزی است که خوشبختانه خانم «ف» برای کمک در انجام کارهای خانه میآید، پس مقداری میوه، کمی گوشت و چند قلم سوپری را سفارش میدهم و منتظر مینشینم تا سفارشها برسند. قرار بود او دبهی شیردار بخرد تا زمان قطعی آب برای شستن ظروف از آن استفاده کنیم. میگوید معازهی نزدیک خانهشان دبه را ۴۵۰ هزار تومان میفروشد، ولی انگار در دیجیکالا ارزانتر است. خوشبختانه من یدی طولا در خرید از دیجیکالا دارم. حرف خانم «ف» تأیید میشود؛ همان دبه در دیجی کالا ۱۸۰ هزار تومان است. اختلاف قیمت بیداد میکند.
خوشبختانه سفارشها زود میرسند و میتوانم به حمام بروم. یازده و ده دقیقه دوش را باز میکنم. موهایم هنوز کفی است که احساس میکنم فشار آب کم میشود. اهمیتی نمیدهم. میپندارم یک افت فشار ساده است و خیلی زود برطرف میشود. اما زهی خیال باطل! آب هر لحظه کمتر و سردتر میشود. بهسرعت کار شستوشوی سرم را پایان میدهم و سرسری لیفی به بدنم میزنم. خوشبختانه فروریختن آخرین قطرات آب مصادف میشود با اتمام شستن بدنم. سردم شده، خدا کند سرما نخورم. شاید بگویید تو که ناسلامتی دکتری. باید بدانی که سرما باعث سرماخوردگی نمیشود. شما درست میفرمایید، اما باید خدمت انورتان عرض کنم که ویروسهای پلشت با تغییر ناگهانی دما فعال میشوند، پس اینکه قدیمیها میگفتند مواظب باش گرم و سرد نشوی، تا حد زیادی درست است.
القصه، خودم را خشک میکنم و از حمام بیرون میآیم. ساعت یازده و بیست دقیقه است. مادرم با سازمان آب و فاضلاب تماس گرفته و کارشناس گفته نگران نباشید. خوشبختانه قطعی نداریم؛ فقط اندکی افت فشار! نمیدانم این چطور افت فشاری است که حتی پمپ هم زورش به آن نمیرسد. چارهای جز صبر نداریم.
میروم سرم را خشک کنم. به موهایم نرمکننده و ماسک مو نزدهام، میترسم شانه نشوند و به هم گره بخورند، اما خوشبختانه با اندکی روغن مو مشکل حل میشود. ساعت دوازده است که آب کمی وصل میشود. خوشبختانه خانم «ف» میتواند به کار شستوشوی میوهها ادامه دهد. خوشحالیمان زیاد دوام نمییابد؛ نیم ساعت بعد دوباره قطع میشود. کوهی از ظرفهای نشسته باقی مانده؛ خوشبختانه ماشین ظرفشویی داریم.
توی این هیر و ویری مدام دستشوییام میگیرد. میروم زیرزمین که اندکی آب در لولهها جریان دارد. کارم شده رفتوآمد بین طبقات پی قطرهای آب. بهگمانم مکانیزم شاشه فعال شده، وگرنه سابقه نداشته مثانهام چنین بیشفعالیای از خود نشان دهد. سرانجام خوشبختانه در ساعت چهارده و سی دقیقه آب وصل میشود و همهمان نفس راحتی میکشیم.
نتیجهی اخلاقی: من چقدر خوشبخت بودم و نمیدانستم.
نتیجهی غیراخلاقی: سرما خوردم. بدم سرما خوردم.
15
شهریور
دیدگاه خود را بنویسید