می‌دود

می‌دود

امتحان ریاضی

قهقه‌‌ی کریهش

کابوسی در رؤیا


وقت تمام

صفر

بیست

ویار دارم

تهوع

سقط می‌شود 

جنین‌های پُرسال خاطره


می‌رویند ریزپرنده‌ها

بیداری

خواب

انفجار

سقوط آزاد

کودکی‌ام

با پایی شکسته

آویزان


می‌ترکد

جوش‌های غرور ذهنی

در چل‌چلی بهار پیری


عروسک کور

دست برداشته از

سنگ صبور


قصه درمان نیست

درد است

سوگ‌رگباری

از چشم‌های آبی مادربزرگ


باد می‌خورد

سوراخ‌‌‌پیراهن امید

بر کهن‌بند فرسوده‌ی دروغ سفید


فروافتاده حجاب

عریان‌نگاهم

مغروق چاه زمان


مرگ

کنار می‌زند چادرش را

زیر آبشاری طلایی

پوزخندی بر لبش

تیره و تار