اگر شما هم بین نزدیکان خود، دانش‌جوی پزشکی داشته‌اید، حتمن می‌دانید که به محض ورود به دانش‌گاه، این افراد <<خانم دکتر>> و <<آقای دکتر>> نامیده می‌شوند و صد البته که خیلی هم از این لقب لذت می‌برند. اما این موضوع برای من اصلن خوشایند نبود‌. وقتی کسی مرا <<خانم دکتر>> می‌نامید، احساس بدی پیدا می‌کردم. انگار که تمام هویت من به تحصیلات و یا شغلم برمی‌گشت و جدای از این‌ها معنایی نداشتم.


مادرم خیلی سعی می‌کند به همه احترام بگذارد و یکی از ملاک‌های احترام گذاشتن را نامیدن افراد با الفاظی همچون آقای دکتر و خانم مهندس می‌داند. شاید باور نکنید اما خویشاوندان نزدیکش را هم با همین القاب صدا می‌کند. من اصلن این روش را نمی‌پسندیدم و وقتی مرا این‌گونه خطاب می‌کرد، معذب می‌شدم. سال‌ها جنگیدم تا بالاخره این عادت از سرش افتاد. البته گه‌گداری مرا <<خانم دکتر>> می‌خواند اما نه به شدت قبل.


من فقط با یک کلمه تعریف می‌شوم. نام کوچکم: میترا. حتا دوست ندارم کسی مرا با نام خانوادگی‌ام خطاب کند. در چند سریال کره‌ای دیدم که افراد یکدیگر را این‌گونه صدا می‌زدند: روزنامه‌نگار چو، وکیل یانگ، مترجم پارک و‌‌‌... خدا را شکر می‌کنم که در کشور ما چنین چیزی باب نیست وگرنه حتمن به من می‌گفتند: <<نویسنده جاجرمی>>. تصورش هم وحشت‌ناک است.
من فقط میترا هستم. تمام خصوصیات، روحیات، افکار و احساساتم در همین یک کلمه جمع می‌شود‌. حالا اگر کسی به من محبت داشت، می‌تواند جانی، عزیزی، نازنینی یا کلمه‌ی مشابهی را به اسمم اضافه کند ولی با خانم دکتر نمی‌توانم کنار بیایم.


وقتی کسی را به اسم کوچک صدا می‌زنیم، یعنی برای آن فرد اهمیت ویژه‌ای قائل هستیم که نامش را به‌خاطر سپرده‌ایم. و چه بهتر که انسان نام تمام افرادی را که با آن‌ها در ارتباط است، در ذهن داشته باشد و با نامیدن آن‌ها به اسم کوچک‌شان، میزان صمیمت و نزدیکی را در روابط بین فردی افزایش دهد.