در جلسهی «کارگاه نوشتن»بودم که استاد از لزوم آشنایی با ضربالمثلها صحبت کرد. به یکباره به گذشته پرت شدم و خاطرهی فراموششدهای را بهیاد آوردم. کلاس چهارم دبستان بودم. آن زمانها علاوه بر پیک شادی (پیک نوروزی)، خود معلمها هم برای عید تکالیفی میدادند. قرار شد یک کاردستی منحصربهفرد و خلاقانه درست کنیم. من خیلی فکر کردم و سرانجام تصمیم گرفتم یک مجموعه از ضربالمثلها را جمعآوری کنم. دفتر صد برگی برداشتم. در هر صفحه یک ضربالمثل نوشتم؛ توضیح مختصری راجع به آن ضربالمثل دادم و در صفحهی روبهرویی، نقاشی مربوط به آن ضربالمثل را کشیدم. در تمام روزهای تعطیلات عید، مشغول نوشتن دفترم بودم. دفترم خیلی زیبا شده بود. به آن افتخار میکردم.
اولین روز بعد از تعطیلات به مدرسه رفتیم و کاردستیهایمان را تحویل دادیم. معلم خیلی دفتر ضربالمثل مرا پسندید و از کارم تعریف کرد. دفترم بین بچهها دست به دست میچرخید و من مورد تشویق و تحسین همکلاسیهایم قرار میگرفتم. کاردستی من بهعنوان رتبهی اول انتخاب شد. دو نفر دیگر هم دوم و سوم شدند. قرار شد سر صف جایزهمان را بدهند. جایزهها کتاب بودند. روی میزی قرار داشتند که میتوانستم آنها را ببینم. یکی از کتابها، کتابی بود که لباسهای محلی هر استان را معرفی کرده بود. در هر صفحه طرحی از یک دختر وجود داشت؛ و لباسهایی بهصورت برچسب همراه کتاب بود که باید آنها را روی تصویر دختر میچسباندیم.
خیلی دلم میخواست آن کتاب را داشته باشم و تقریبن مطمئن بودم که جایزهی من همین کتاب است. اما آن کتاب به نفر سوم رسید. خیلی ناراحت شدم. به من کتاب مزخرفی دادند دربارهی پسربچهای که میتوانست فکر دیگران را بخواند و از این موضوع سوءاستفاده میکرد. هنوز هم نمیدانم چرا کتاب به آن زیبایی را به نفر سوم جایزه دادند. با خودم فکر میکردم کاش اول نشده بودم. مدتها هم به دنبال آن کتاب گشتم ولی نتوانستم جایی پیدایش کنم. من از بیرون تشویق متناسب با کارم را دریافت نکردم اما از درون خوشحال بودم که توانسته بودم با آن سن کم یک کار زیبا و خلاقانه انجام دهم که همه از آن تعریف میکردند.
من در آن زمان برای اولینبار شادی خلق کردن را تجربه کردم و متوجه شدم که با هیچ احساس شادی دیگری قابل مقایسه نیست. و فکر میکنم یکی از مهمترین دلایلی که باعث شد من به نوشتن روی بیاورم، همین لذت «آفرینش» بود. اینکه تو چیزی را به وجود بیاوری که قبلن در این دنیا نبوده، تجربهی شگفتانگیزی است که موجب رضایت و خوشحالی عمیقی میشود. نمیدانم علت علمی این موضوع چیست اما از نظر من چون همهی ما قسمتی از روح آفریدگار را در وجود خود داریم، فقط وقتی به رضایت و شادی عمیق میرسیم که دست به آفرینش میزنیم و قسمتی از روح خود را در آفریدهی خود به جا میگذاریم.
دیدگاههای بازدیدکنندگان
گلی موعودی
خاطره ی جالبی بود دختر خوب وخلاق خلقت
647 روز پیش ارسال پاسخمیترا جاجرمی
ممنونم از مهر شما گلی خانم عزیز🌷🌷
646 روز پیش ارسال پاسخ