داشتم در اپلیکشین طاقچه میچرخیدم که چشمم به کتای با عنوان «مستأجر وایلدفلهال» از «آن برونته» افتاد. از شارلوت و امیلی برونته کتابهایی خوانده بودم و نوشتههایشان را دوست داشتم، اما از «آن» چیزی نخوانده بودم. کنجکاو شدم با قلم خواهر سوم هم آشنا شوم. کتاب را دانلود و شروع به خواندن کردم. داستان کتاب دربارهی زن جوان بیوهای به نام «هلن گراهام» است که به همراه پسر کوچکش بهتازگی به عمارت وایلدفلهال نقلِمکان کرده است. بخش نخست کتاب از زبان «گیلبرت مارکهام» روایت میشود که به خانم گراهام علاقهمند شده است. این قسمت در قالب نامههایی به یکی از دوستان آقای مارکهام نوشته شده که در نوع خود جالب است.
توصیفات «آن برونته» از طبیعت و مکانها و دیالوگها بسیار جزئی و دقیق است. آن چنان ماهرانه فضا را ترسیم میکند که انگار خودتان آنجا هستید و میتوانید جزءبهجزء صحنه را ببینید و شاهد گفتوگوی شخصیتها باشید. داستان در سال 1821 اتفاق میافتد. زمانی که مهمترین دغدغهی زنها پیدا کردن همسر و تشکیل خانواده است و تقریباً تمام فضای داستان توصیف روابط عاطفی بین انسانهاست. هرچه میگذرد آقای مارکهام بیشتر به خانم گراهام علاقهمند میشود، اما هلن سرد برخورد میکند و تمایلی به برقراری رابطهی عاشقانه ندارد. مردم بخصوص زنها پشت سر هلن بدگویی میکنند و او را زن خوبی نمیدانند. او بسیار مرموز رفتار میکند و میلی به حضور در مهمانیها ندارد. روزی آقای گراهام صحنهای میبیند و اعتمادش را به هلن از دست میدهد. بهناچار هلن بخشی از دفتر خاطراتش را در اختیار او میگذارد و پرده از رازی برمیدارد که دلیل تمام رفتارهایش است.
بخش خاطرات هلن کشدار و خستهکننده است. هلن زنی مذهبی است و مدام در گفتارش از کلام انجیل و کتابهای مذهبی دیگر استفاده میکند. این قسمت میتوانست کوتاهتر شود تا برای خواننده هم جذابیت داشته باشد. گرچه این طولانینویسی مشخصهی آثار آن دوران است و زیاد هم نمیتوان به نویسنده خرده گرفت. بخش پایانی کتاب دوباره از زبان آقای ویکهام و در قالب نامه نوشته شده که جالبتر از بخش پیشین است. جالب است که با اینکه «آن برونته» زن است، شخصیت آقای ویکهام را جذابتر و باورپذیرتر از شخصیت هلن درآورده است.
نکتهای در این کتاب بیشتر برایم جالب است، فرم آن است. استفاده از قالب نامه و دفتر خاطرات باعث جذابیت بیشتر داستان شده، چون این فرمها صمیمیت زیادی ایجاد میکند و به خواننده این تصور را میبخشد که انگار در حال خواندن نوشتههای خصوصی شخصیتها است.
خواندن این کتاب مرا به یاد دوران نوجوانیام انداخت. زمانی که کتابهایی با این حجم را در عرض یک روز تمام میکردم. شیفتهی این غرقگی بودم و دستکم یک روز را بهطور کامل در دنیای کتاب میگذراندم. فضای کتاب «مستأجر عمارت وایلدفلهال» تاحدی شبیه «جین ایر» و «بلندیهای بادگیر» است، اما هرگز به قوت آنها نیست. البته اگر به این فضاها علاقهمندید، خواندن این کتاب هم خالی از لطف نیست.
نسخهی الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه تهیه کنید.
دیدگاه خود را بنویسید