انقدر گرمه که حوصله‌ی هیچ کاری‌و ندارم. چند روزه سرم درد می‌کنه. میگرن موجود فرصت‌طلبیه. از هر بهونه‌ای استفاده می‌کنه تا خودش‌و بهت تحمیل کنه. می‌دونی انقدر گرمه که حتا حوصله‌ی به زبون معیار نوشتن‌و ندارم. واسه همین شکسته می‌نویسم. شکسته‌نویسی بد نیست، اصلاً یه موقع‌هایی حال‌خوب‌کنم هست، ولی خطرناکم هست. نباید بهش عادت کنی. اگه بخوای نویسنده شی، باید به زبون معیار ینویسی. بایدِ بایدِ باید. چون یه دنیای دیگه‌س. وقتی واردش می‌شی، می‌بینی ای دل غافلف عجب دنیای جالبی بوده و تو تا حالا ازش غافل بودی. یه چیزایی دستت می‌آد که عمراً با شکسته‌نویسی بتونی یاد بگیری. تازه می‌فهمی نوشتن یعنی چی.


امروز فصل ششم از کتاب «رؤیای نوشتن» رو گذاشتم روسایت. به گمونم دو فصل دیگه بنویسم و تمومش کنم. چون زیادی‌ام نباید کش بیاد. باید حوصله‌ی مخاطبم در نظر گرفت. حالا اگه دیدم، استقبال شد و نکته‌های جدیدتری به ذهنم رسید، تو جلد بعدی می‌نویسم. یاد کتابای «گام‌به‌گام» افتادم. همه داشتن. منم داشتم. همه‌مونم می‌ترسیدیم که یه وقت گیر نیفتیم. یادمه خیلی هم غلط غولوط داشت، مخصوصاً کتاب عربیش. واقعاً وقتی خودشون بلد نبودن، چرا کتاب چاپ می‌کردن و می‌دادن دست بچه‌های بدبخت؟ به هر حال اگه کنجکاو بودی، خوش‌حال می‌شم بری تو سایت و فصل جدیدو بخونی. اگرم می‌خوای خوش‌حال‌تر بشم، نظر یا پیشنهادت‌و برام بنویس. مطمئن باش بهم کمک می‌کنه.

فصل ششم کتاب «رؤیای نوشتن»


گفته بودم که می‌خوام کتابای نعلبندیان‌و بخرم و خریدم. امروز کتاب دیگران و نعلبندیان به دستم رسید، ولی مجموعه آثار دوجلدیش تو راه مونده. خدا کنه گم‌وگور نشه. خیلی مشتاقم که کتاباش‌و بخونم. راستی این جمله‌ی «ممنون که من‌و می‌خونی» خیلی رو مخه. یعنی چی من‌و می‌خونی؟ کجات‌و باید بخونم؟ چشمات‌و، لبات‌و یا پاهات‌و؟ بابا یه کلمه بنویس متنام‌و یا نوشته‌هام‌و. یعنی واسه کسی که اسم خودش‌و می‌ذاره نویسنده، انقدر سخته؟

امروز تو وبینار نوشتیار درباره‌ی فیلما یه بحث داغ شکل گرفت. راستش‌و بخوای به نظر من این‌جور بحثا بی‌فایده‌س، چون هیچ‌کدوم از طرفین از موضع خودشون پایین نمی‌آن. بعد از حدود نیم ساعت بحث و جدل، دوباره رسیدیم سر همون خونه‌ی اول. خب فایده‌ی این بحث چی بود؟ به نگر من، بحث سر چیزایی که باور طرف مقابله، کار درستی نیست. ممکنه با حرفای یه نفر درباره‌ی یه موضوع خاص موافق نباشیم، ولی وقتی گفتنش جز ناراحت کردن طرف مقابل ثمری نداره، بهتر نیست سکوت کنیم؟ نظر تو چیه؟ اهل بحثای این مدلی هستی یا نه؟