یکی از خوبیهای کارگاه «تمرین نوشتن» آشنایی با نویسندگان و کتابهای کمتر شناختهشده است. کتاب «ص ص م از مرگ تا مرگ» یکی از همین کتابها است. کتاب با این جمله آغاز میشود: «درست ساعت هفت بود که آقای ص.ص.م هوس قتل کرد.» همین شروع متفاوت مرا به خود جذب کرد. مدتها بود هیچ کتابی نتوانسته بود تا این حد فریفتهام کند. یکنفس کتاب را خواندم و هرچه جلوتر رفتم، شگفتیام بیشتر شد.
کتاب مجموعهای است از داستانهای کوتاه با محوریت مرگ. شخصیت اصلی همهی داستانها آقای «ص ص م» است که هر بار بهنحو متفاوتی با مرگ دستوپنجه نرم میکند. با اینکه این کتاب حدود پنجاه سال پیش نوشته شده، بسیار نوآورانه است و انگار کسی همعصر و همدغدغهی ما آن را نوشته است. نعلبندیان با آمیختن واقعیت و خیال داستانی سورئالیستی میآفریند که غرق شدن در این دنیا برای دوستداران ادبیات بسیار لذتبخش است. ردپای دغدغههای نعلبندیان یعنی مرگ، روابط جنسی و دین در جایجای کتاب به چشم میخورد.
در قسمتهایی از کتاب، فلسفیدن نویسنده را نظارهگر هستیم. مثلاً اینجا که میگوید: «کدام قانونی، کدام یاسایی، به شما این حق را میدهد که آنچه را با آمالتان میخاند، ارزش، و ارزش راستین بنامید و آنچه را که به نظرتان ناپسند میآید، نفی و طرد کنید؟ چه قانونی به شما این حق را میدهد که کسی را که به ارزشهای اختراعی سبحان ربی العظیم و بحمده. الله اکبر شما وقعی نمینهد و از عادات عرفی شما و جامعهتان اطاعت نمیکند، دیوانه و آنارشیست و ملانکولیست بخانید؟» دلمشغولیهای نعلبندیان بعد از این همه سال برای ما آشنا و قابلدرک است. در بخشهایی از کتاب هم شاهد نثر شاعرانه و درخشان نعلبندیان هستیم. بهعنوان مثال در این قسمت که میگوید: «خیابانی را میشناسم که غم، نرمنرمک از آن میگذرد و به این سو میآید. راستی شما هیچ غم را دیدهاید؟ با او سخن گفتهاید؟ آیا مهربان است؟ میگویند بر چهره لبخند دارد و در دست یاسهای عطرآگین...»
نثر و زبان خاص نعلبندیان، محتوای تأثیرگذار کتاب، نگرش پیشرو، رسمالخط نوآورانه، آوردن آیههای قرآن لابهلای دیالوگها، به چالش کشیدن زندگی و مرگ، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا اثری خلاقانه و بدیع در ادبیات ما شکل بگیرد. شاید خوانندهی عادی مطالعهی این کتاب را جذاب نیابد، اما تجربهای شگفتانگیز برای نویسندگان و دوستداران جدی ادبیات خواهد بود.
دربارهی عباس نعلبندیان
عباس نعلبندیان در سال 1328 در تهران متولد شد. دوران کودکی و نوجوانیاش را در روزنامهفروشی پدرش گذراند. پس از آشنایی با افرادی چون محمد آتیسم و محمود استادمحمد و رفتوآمد به محافل هنری آن دوره در هجدهسالگی شروع به نوشتن کرد. با نگارش نمایشنامهی «پژوهشی ژرف و سترگ در سنگوارههای قرن بیستوپنجم زمیشناسی یا چهاردهم، بیستم فرقی نمیکند» جایزهی اول مسابقهی نمایشنامهنویسی نسل جوان را از آن خود کرد. این نمایش همان سال در جشن هنر شیراز نیز جوایز متعددی را نصیب خود کرد و نویسنده را به شهرت رساند.
عباس نعلبندیان در سال 1348 بهعنوان مدیر و عضو شورا در کارگاه نمایش مشغول به کار شد و تا اواخر سال 1357 در همین سمت باقی ماند. پس از انقلاب به زندان رفت و پس از بیرون امدن از زندان روزگار تلخی را گذراند و در چهلسالگی خودکشی کرد.
دیدگاه خود را بنویسید