برای تو می‌نویسم

می‌نویسم

می‌نویسم برای تو

از آن تو

برای تو که می‌نویسی

برای تو که می‌هوانی

می‌نویسم برای تو

می‌نویسم برای نوشتن

نوشتن برای تو

نوشتن برای نوشتن

از نوشتن به تو

از من به نوشتن

از تو به نوشتن

از نوشتن به نوشتن

می‌نویسم برای تو

برای تو که خود نوشتنی

نوشتنی که تویی

تویی که نوشتنی

نوشتنی برای تو

برای تو نوشتنی

از نوشتنی که برای توست

همه‌ی نوشته‌هایم برای تو

نوشتنی نوشتنی

نوشتنی نانوشتنی

برای تو می‌نویسم

که بدانی می‌نویسم

که نوشتنم برای توست

از توست

درباره‌ی توست

روزنوشت‌هایم

شب‌نوشت‌هایم

خواب‌نوشت‌هایم

شادی‌نوشت‌هایم

غم‌نوشت‌هایم

همه از آن توست

می‌نویسم

که تو بدانی

که تو بخوانی

که تو بنگاری

برای تو می‌نویسم

واژه‌ها را برای تو به صف می‌کنم

از کلمات به تو می‌نویسم

روی دیوارها

روی نیمکت‌ها

روی تخته‌سیاه

از تو

و برای تو می‌نویسم

می‌نویسم

که بنویسم

که یادم نرود بنویسم

که نوشتن از تو

کار من باشد

برای تو می‌نویسم

تا کتابی شود

که همه بخوانند

که همه بدانند

می‌نویسم برایت

از تو می‌نویسم

تا بعد مرگم

نوشته‌هایم از تو بگویند

برای تو می‌نویسم