دیروز دوستی پرسید: «هر روز می‌نویسم، اما فکر می‌کنم نوشته‌هایم خوب نیستند و به علت کمال‌گرایی منتشرشان نمی‌کنم. چه کنم؟» در پاسخ ایشان، می‌خواهم از تجربه‌ی خودم بگویم شاید کمک‌کننده باشد. از وقتی به خاطر دارم، همیشه می‌خواستم در هر کاری که انجام می‌دهم، از دیگران بهتر باشم. این روحیه نتیجه هم می‌داد. در تمام دوران تحصیل، شاگرد اول بودم. در مسابقات علمی‌ای که برگزار می‌شد جزو نفرات برتر بودم. ساعت‌ها درس می‌خواندم، به کلاس‌های مختلف می‌رفتم، تست می‌زدم و در آزمون‌های آزمایشی شرکت می‌کردم تا بتوانم در رشته‌ی پزشکی که بهترین رشته‌ی گروه تجربی بود، پذیرفته شوم.


کمال‌گرایی هنوز هم در من وجود دارد، اما به‌تدریج این روحیه را متوجه خودم کردم. اکنون به جایی رسیده‌ام که نمی‌خواهم از دیگران بهتر باشم، می‌خواهم هر روز نسخه‌ای بهتر و کمال‌یافته‌تر از خودم باشم. در ابتدای راه نوشتن، همه‌ی ما بد می‌نویسیم. این یک واقعیت است و بهتر است که آن را قبول کنیم. اما این موضوع منِ کمال‌گرا را از ادامه دادن بازنمی‌دارد، بل‌که کمکم می‌کند تا بیشتر تلاش کنم تا هر روز بهتر بنویسم. کمال‌گرای واقعی کسی است که آن‌قدر ادامه می‌دهد و پافشاری می‌کند که هر روز به کمال مطلوبش نزدیک‌تر شود.


بگذارید مثالی برایتان بزنم. در دوره‌ی «کتاب‌نویسی» شرکت کرده بودم. قرار بود طی یک ماه یک کتاب غیرداستانی بنویسیم. بیشتر دوستان چند صفحه‌ای نوشتند و بعد هم رها کردند، اما من ادامه دادم. سخت بود؟ البته. کار دشواری بود. زمان کمی داشتم و اولین باری بود که می‌خواستم کتاب بنویسم. اما کمال‌گرایی به کمکم آمد. با خودم گفتم در حال حاضر، کمال من نوشتن و به اتمام رساندن این کتاب است، پس چند ساعت در روز وقت گذاشتم و نوشتم. نسخه‌ی اولیه‌ی کتاب در عرض سه هفته نوشته شد و نتیجه‌ی آن کتابی شد با عنوان «بنویس تا زنده بمانی» که چاپ شد و بازخوردهای خوبی هم داشت.


نمی‌گویم شاهکار خلق کردم، اما همین که توانستم کاری را انجام دهم که بیشتر افراد نمی‌کنند، از خودم راضی‌ام. اگر کمال‌گرا نبودم، مثل بقیه در میانه‌ی راه متوقف می‌شدم. کمال‌گرایی انگیزه‌ای است که مرا رو به جلو می‌راند. در طی این دو سال و اندی هر روز چیزی منتشر کرده‌ام و به قول استاد تا الان که لولو مرا نخورده است. گاهی ما ترس‌هایمان را پشت نقاب «کمال‌گرایی» پنهان می‌کنیم. مطمئنید به دلیل کمال‌گرایی منتشر نمی‌کنید؟ شاید می‌پندارید خوب می‌نویسید و می‌ترسید با انتشار و در معرض دید قرار دادن نوشته‌هایتان، این تصور خواهد شکست. شاید هم میل به دیده شدن در شما زیاد است و می‌ترسید منتشر کنید و کسی محل گربه به نوشته‌هایتان نگذارد و دلسرد شوید.


و اما برای دوستی که هنوز درباره‌ی انتشار دودل است:

  • شما در درجه‌ی اول به‌خاطر خودتان منتشر می‌کنید. انتشار کمک می‌کند تا با دقت بیشتری بنویسید و متن پاکیزه‌تر و ویراسته‌تری ارائه کنید.
  • انتشار به شما نظم می‌بخشد. برای این‌که نویسنده شوید، چاره‌ای ندارید جز این‌که نوشتن را به عادت روزانه‌ی خود تبدیل کنید. وقتی متعهد می‌شوید هر روز چیزی منتشر کنید، کم‌کم این عادت در شما شکل می‌گیرد.
  • نوشتن از تجربیات و آموخته‌ها به دیگرانی که با شما هم‌مسیر و هم‌دغدغه هستند کمک می‌کند تا راحت‌تر راهشان را پیدا کنند.
  • انتشار انگیزه‌ی شما را برای نوشتن حفظ می‌کند. وقتی بدانید مخاطبی هست که نوشته‌ی شما را بخواند، با اشتیاق بیشتری می‌نویسید.
  • برای شناخته شدن و جذب مخاطب راهی جز انتشار ندارید. اگر فقط در خلوت خود بنویسید، نمی‌توانید انتظار داشته باشید کسی در آینده کتاب شما را بخرد.
  • انتشار در فضای اینترنت (وبلاگ، اینستاگرام و تلگرام) مسیر پیشرفتتان را به‌خوبی نشان می‌دهد. اگر به پست‌های قدیمی خود سر بزنید، متوجه می‌شوید که چقدر بد و خام‌دستانه می‌نوشتید و اکنون خیلی بهتر قلم می‌زنید. دیدن این پیشرفت هم خودتان را تشویق می‌کند و هم به دیگران امید می‌بخشد.

پس درنگ نکنید. همین حالا یک کانال تلگرام یا یک صفحه‌ی اینستاگرام بسازید و خودتان را موظف کنید هر روز چیزی منتشر کنید. خیلی هم به خودتان سخت نگیرید. شاید بعضی روزها فقط یک جمله منتشر کنید. همین هم خوب است. فقط جریان را قطع نکنید و در مسیر انتشار استمرار داشته باشید. اگر به انتشار منظم پایبند باشید، به‌زودی تأثیر آن را روی قلمتان خواهید دید.