□ دیشب استاد کلانتری ساعت یازده شب لایو برگزار کرد. لایوهایش را بسیار دوست دارم. آن زمان که تازه نوشتن را آغاز کرده بودم هم هر شب لایو داشت. آن لایوها مرا با دنیای نوشتن آشنا کرد. حس خوبی که از آن لایوها میگرفتم، هنوز با من است. اگر کنجکاو شدید، میتوانید در صفحهی اینستاگرام استاد کلانتری، ویدیوهای ضبطشده را ببینید. قول میدهم خوشتان بیاید.
خیلی عجیب است، ولی فضای لایو با فضای وبینار متفاوت است. وبینار حس کلاس دارد، اما لایو فضای دوستانهای دارد. انگار دورهم نشستهایم و با هم گپ میزنیم. دیشب مباحث خوبی مطرح شد. یکی از دوستان پرسید: «من هرچقدر ایدههام بیشنر میشه، سختتر مینویسم یا اصلاً نمینویسم. این تلهی کمالگراییه؟» پاسخ استاد را میتوانید در صفحهی اینستاگرامش ببینید. اما موضوع عجیب برای من این است که من هم یک کمالگرا هستم. همیشه دلم میخواهد در هر کاری که انجام میدهم، بهترین باشم. نهتنها بهترین خودم باشم که از بقیه هم بهتر عمل کنم. به بیان خودمانیف دوست دارم شاگرد اول باشم.
برخلاف خیلی از آدمها که خود را کمالگرا میدانند و همین کمالگرایی را باعث اهمالکاری خود میدانند؛ من از کمالگراییام کمال تشکر را دارم. کمالگرایی همیشه باعث رشد و پیشرفتم شده است. میل به بهترین بودن مرا وادار کرده است تا جدیتر تلاش کنم. نمیگویم من بهترین هستم، اما کمالگرایی نیروی محرکهی من است و مرا به جلو میراند.
به گمان من بیشتر ما بدون اینکه دانش کافی داشته باشیم، به خودمان برچسب میزنیم و این برچسبها را بهانهای میکنیم برای از زیر کار در رفتن. انگار همهی آدمها خود را روانپزشک و روانشناس میدانند و تشخیص کمالگرایی یا بیشفعالی برای خود میدهند. چطور میشود کمالگرا بود، اما هیچ کاری نکرد؟ کمالگرایی یعنی تلاش کردن برای رسیدن به بهترین وضعیت. کمالگرایی را با اهمالکاری مترادف ندانیم. اگر کمالگرا باشید، تمام تلاش خود را میکنید تا به هدفتان برسید.
و نکتهی بعدی. من اگر ایدهای در سرم باشد، تا آن را ننویسم آرام نمیشوم. (آروم نمیگیگیرم.) وقتی ایدهای به ذهنم میرسد، بیقرار میشوم. میخواهم هرچه زودتر خودم را به کاغذ یا لپتاپ برسانم و ایدهام را ثبت کنم. چطور میشود که ذهن کسی سرشار از ایده باشد، اما هیچ ذوقی برای نوشتنش نداشته باشد؟ شاید فقط تصور میکنید که ایدههای زیادی دارید. خیلی از افرادی که هنوز در آغاز راه هستند و زیاد ننوشتهاند میپندارند ایدههای بیشماری دارندف اما وقتی کار به نوشتن میرسد، چیزی ندارند که بنویسند. اتفاقاً ایدهیابی کار خیلی سختی است و هرچه در مسیر نوشتن پیش بروید، یافتن ایده دشوارتر میشود.
بهباور من، افرادی که دائم با این افکار درگیر هستند، آدمهای جدیای نیستند. تفننی کار میکنند و میخواهند روی تنبلیشان برچسب بگذارند و اینگونه خود را توجیه کنند. بهجای تمام این بهانهها، واژهی تنبلی را جایگزین کنید. بپذیرید که تنبلید و برای آن چارهاندیشی کنید.
□ استاد بصام گرامی لطف کردند و پست مربوط به کتابم را استوری کردند. بهنظر من، کارگاه ویرایش نخبگان متنوک کاملترین کارگاه ویرایش و درستنویسی در ایران است. اینکه قاعده و قانون هر چیز را یاد بگیری، کمک میکند تا مطالب در ذهنت ماندگار شود. مثلاً خیلی از ما تصور میکنیم علامت ویرگول برای درنگ کردن است. اما این تصور اشتباه است. استفاده از ویرگول برطبق قاعده انجام میگیرد و به کار بردن آن دلبخواهی نیست.
□ دو مقالهای را که دیروز نوشته بودم، بازنویسی و ویرایش کردم. مطمئن نیستم که خوب انجامش داده باشم. به دو سه مقالهای هم که دوستان به اشتراک گذاشته بودند، نگاهی انداختم. نکتهی خاصی دستگیرم نشد. از مقالهی صد اشتباه رایج در مسیر نویسندگی، دور افتادهام. نشد هر روز انجامش بدهم. تصمیم گرفتم دیگر تاریخ نزنم. چارهای نیست. نمیرسم هر روز انجامش بدهم. برایم خیلی عجیب است که بعضیها چطور روزی چند یادداشت و مقاله منتشر میکنند. بهنظرم برای اینکه کار تمیز از آب در بیاید، باید برای آن وقت زیادی صرف کرد. تولیدات بیکیفیت چه فایدهای دارد؟ درست است که باید زیاد نوشت، اما لازم نیست همه را منتشر کرد.
جالب است که شماری از همین دوستان که در اینستاگرام هم فعالند، دائماً مینالند که چرا دیگران نوشتههایشان را بدون خواندن، لایک میکنند. خب برادر گرامی، خواهر ارجمند، کمی هم به ما مخاطبان بیچاره فکر کنید. هر بار که اینستاگرام را باز میکنیم با انبوهی از پستهای نهچندان جذاب شما، روبهرو میشویم. توقع ندارید که کار و زندگیمان را ول کنیم و از صبح تا شب، پستهای شما را بخوانیم و بهبه و چهچه کنیم. همین که لایک میکنیم هم بروید خدا را شکر کنید.
بهعقیدهی من، نباید اینستاگرام یا هر رسانهی دیگری را با دفتر چرکنویس اشتباه گرفت. این کار به اعتبار نویسنده، لطمه میزند. زیاد بنویسید اما برای انتشار گل سرسبد نوشتههایتان را انتخاب کنید تا هم خودتان راضی باشید و هم مخاطبانتان.
□ نوشتن در این وبلاگ خیلی شوقزا است. حس نوشتن در دفتر خاطرات را دارد. مدام دلم میخواهد وقت بدزدم و بیایم اینجا بنویسم.
راستی لینک دو مقالهی جدیدم را میگذارم. خوشحال میشوم بخوانید و نظرتان را برایم بنویسید.
چگونه با نوشتن از رنج خود کم کنیم؟
چگونه جملات کوتاه خواندنی بنویسیم؟
دیدگاه خود را بنویسید