□ بخش دیگری به مقالهی صد اشتباه در مسیر نویسندگی اضافه کردم. خوشحال میشوم شما هم از اشتباهاتی که میشناسید، در قسمت دیدگاههای مقاله برایم بنویسید. چند وقتی نتوانستم به این مقاله بپردازم، حالا هم خیلی نمیخواهم خودم را وادار کنم که هر روز به هر قیمتی شده چیزی بنویسم. هیچوقت به چالشهای صدروزه و دویستروزه اعتقادی نداشتهام. همینکه در مسیر بمانم و هر وقت توانستم به آن برگردم، کافی است. یادم میآید زمانی که تازه نوشتن را شروع کرده بودم، بعضی از دوستان درگیر این نوع چالشها بودند: چالش صد روزهی تولید محتوا، چالش صد روز کپشننویسی، چالش صد روز وبلاگنویسی و... . نتیجه چه بود؟ محتواهای آبکی. کاملاً معلوم بود که فقط میخواهند رفع تکلیف کنند و چیزی منتشر کنند. به کیفیت محتوا هیچ توجهی نداشتند. تقریباً همه هم در میانهی راه متوقف میشدند. مگر در مسابقه شرکت کردهایم؟ این تولید محتوا به هر قیمتی چه سودی به حالمان دارد؟
به هر حال اگر خواستید مقالهام را بخوانید، به لینکهای زیر سری بزنید:
صد اشتباه رایج در مسیر نویسندگی / بخش دوم
صد اشتباه رایج در مسیر نویسندگی / بخش اول
□ امروز جلسهی آخر دورهی سایت نویسنده است. من باز هم استرس زیادی دارم، مخصوصاً که جلسه نیم ساعت هم دیرتر شروع میشود.
□ جلسهی امروز دورهی سایت نویسنده خیلی طولانی شد، اما جلسهی پرمحتوایی بود. خوشبختانه بازخورد استاد به نوشتهی من مثبت بود. استاد گفت: «نوشتهی میترا خیلی تمیزه. نمونهی قابل اتکاییه. حتماً بخونیدش.» شما هم اگر کنجکاو شدید، سری به لینک زیر بزنید:
چرا باید کتاب «اگر میتوانید حرف بزنید پس حتماً میتوانید بنویسید» را بخوانید؟
□ مدتی است اپلیکیشن آرامیا (اپلیکیشنی با محتوای مدیتیشن) را نصب کردهام و به فایلهای صوتی موجود در آن گوش میکنم. در این اپلیکیشن دورههای مختلفی از جمله آرامش، تمرکز، خواب خوب، مدیریت استرس و... وجود دارد. اما جذابترین قسمتش برای من قصههای شب است؛ داستانهای جالب و آرامبخشی که باعث میشوند راحتتر بخوابم. موضوعی که در این اپ خیلی موردِتوجه قرار گرفته است، تنفس عمیق و آگاهی از نفس کشیدن است. بهطور کلی استفاده از این اپ را پیشنهاد میکنم، فقط اگر هزینهی اشتراک آن کمتر بود، افراد بیشتری میتوانستند از آن بهرهمند شوند.
امروز در یکی از فایلها این جمله توجهم را به خود جلب کرد: «فکرهای منفی مثل ابرها در حال گذرن. میآن و میرن. ما فقط باید اونا رو مشاهده کنیم و با خودمون بگیم این یه فکر منفیه و میگذره.» خیلی جالب است، ولی رسیدن به این نگرش خیلی دشوار. من که هنوز نتونستم به این مرحله برسم و درگیر افکار منفی نشوم.
□ هدف پیادهرویام را روی پنج هزار قدم تنظیم کرده بودم. چند روز است که به این هدف رسیدهام. باید هدفم را بالاتر ببرم، مثلاً روزی شش یا هفت هزار. هیچوقت فکر نمیکردم که پیادهروی هم اعتیادآور باشد، اما حالا اگر یک روز پیادهروی نکنم، بیقرار میشوم و علائم ترک در من ظاهر میشود. بعضی اعتیادها خیلی خوبند مثل اعتیاد به پیادهروی و اعتیاد به نوشتن. وقتی مانند من معتاد شوید، مجبورید هر روز بیشتر پیادهروی کنید و بیشتر بنویسید؛ درنتیجه سالمتر میمانید و در نوشتن هم رشد میکنید.
دیدگاه خود را بنویسید