اشتباه کرده، اما به‌هیچ‌عنوان نمی‌پذیرد. تقصیر را می‌اندازد گردن دیگران تا خودش را تبرئه کند. همه می‌دانند مقصر اوست، خودش هک. اما چرا گردن نمی‌گیرد و با یک عذرخواهی قائله را فیصله نمی‌دهد؟

این معضلی است که کم‌وبیش همه‌ی ما گرفتار آنیم. پذیرفتن اشتباه برایمان دشوار است. حاضریم وقت و انرژی‌مان صرف توجیه کنیم تا ثابت شود مقصر نیستیم و هیچ‌وقت اشتباه نمی‌کنیم. به نگر من، ریشه‌ی این رفتار در جامعه و شیوه‌ی تربیتی ماست. از کودکی در گوشمان خوانده‌اند:

کارت را درست انجام بده.

مواظب باش اشتباه نکنی.

باید نمره‌ی بیست بگیری.

باید بهترین باشی.

باید شاگرد اول باشی.

باید در بهترین رشته قبول شوی.

باید شغلی عالی با درآمد بالا داشته باشی.

باید زیبا باشی تا دیگران دوستت بدارند.

باید جوان بمانی، پیری نقص است.


این بایدها از ما انسان‌هایی ساخته با باور به «بی‌نقص بودن». ما را از اشتباه و کامل نبودن ترسانده‌اند. به ما آموخته‌اند آدم خوب یعنی کسیی که هیچ کار غلطی نمی‌کند، هیچ نقصی ندارد و زندگی‌اش کامل و بی‌عیب است. این باور نادرست در ذهن ما ته‌نشین و جزئی از وجودمان شده. پس هرچه تهدیدش کند، وامی‌داردمان به دفاع و مخالفت. نمی‌پذیریم اشتباه کرده‌ایم، چون تصویر کامل بودنمان خدشه‌دار می‌شود. زمین و زمان را به هم می‌ریزیم تا ثابت کنیم هیچ اشتباهی از ما سر نزده تا پوسته‌ی کامل‌نمایی‌مان ترک برندارد.

اما عواقب خودکامل‌پنداری چیست؟

چون نمی‌خواهیم بپذیریم اشتباه کرده‌ایم، پس

در رابطه‌‌ای سمی می‌مانیم،

شغل ملال‌آورمان را ترک نمی‌کنیم،

از شروع کاری متفاوت می‌ترسیم،

از سرمایه‌گذاری اشتباه بیرون نمی‌آییم،

سفت‌وسخت از عقاید پوسیده‌مان دفاع می‌کنیم،

از دوست‌های سؤاستفاده‌گر دست نمی‌کشیم،

رژیم غذایی ناسالممان را ادامه می‌دهیم،

و برای زیباتر شدن، عمل‌های جراحی افراطی پناه می‌بریم.


و از همه مهم‌تر، حاضر به عذرخواهی نیستیم، درنتیجه روابط عاطفی‌مان خوب پیش نمی‌رود، احساس تنهایی و اضطراب در ما شدت می‌گیرد، و آرام‌آرام فرسوده می‌شویم.


برای غلبه بر مشکل خودکامل‌پنداری چه باید کرد؟

بپذیریم که انسان بودن یعنی ناقص بودن. ما با نقص‌های جسمی، روانی و اخلاقی متولد می‌شویم. برخی نقص‌ها را می‌توانیم اصلاح کنیم، بعضی را نه. با این حال، می‌توانیم دوست‌داشتنی باشیم، رشد کنیم و به موفقیت برسیم، اگر خود را همان‌گونه که هستیم بپذیریم و دوست داشته باشیم. البته که کوشش برای بهتر شدن ارزشمند است، اما نباید در تله‌ی کامل‌گرایی بیفتیم. و اگر پدر یا مادر هستیم نباید در فرزندمان احساس ناکافی بودن ایجاد کنیم. باید به او بیاموزیم اشتباه کردن بخشی از فرآیند یادگیری است، پس لازم نیست برای بهترین بودن شادی و آرامش خود را قربانی کند.

ما با تمام نقص‌هایمان زیبا و باارزشیم، چون انسانیم و هر روز در حال رشد و بهتر شدن.