دوستم گفت: «یه ساعتی طول میکشه تا آماده بشم.» همیشه از انتظار بیزار بودهام. انتظار به هم میریزدم، مخصوصاً که کاری هم برای انجام دادن نداشته باشم. در مطب دکتر، در آرایشگاه یا در اتوبوس، هدررفت زمان میآزارَدَم. دوستم که انگار متوجه ناراحتیام شده بود، گفت: «اگه حوصلهت سر میره، تلویزیون تماشا کن.» ناخودآگاه جواب دادم: «نه، ممنون. من همینجا میشینم و کتابمو میخونم.» وارد یکی از نرمافزارهای کتابخوان شدم و شروع به خواندن کردم. بهقدری در مطالعه غرق شدم که اصلاً نفهمیدم زمان چطور گذشت و با صدای دوستم به خودم آمدم: «من آماده شدم». لبخند زدم. کتاب بار دیگر به یاریام آمده بود، البته با مشارکت اینترنت.
10
دی
دربارهی نویسنده
من میترا جاجرمی هستم. یک پزشک که عاشق خواندن و نوشتن است. دو سال است که بهطور منظم مینویسم. حاصل این دو سال، یک کتاب چاپی و چند کتاب الکترونیک است. در سایت اصلیام به آدرس mitrajajarmi.com دربارهی نوشتن مینویسم. در این وبگاه روزانهنویسیهایم را منتشر کنم. امیدوارم خواندن این روزنوشتها برای شما هم جالب باشد.
اطلاعات بیشتر
دیدگاه خود را بنویسید