- فلان کتاب‌و خوندی. نظرت راجع بهش چیه؟

+ کتاب خوبیه.

- می‌تونی یه کم درباره‌ش برام بگی؟

+ ببین، کتاب جالبیه. خودت باید بخونیش.


- فلان فیلم‌و دیدی؟

+ آره. فیلم بدیه.

- همین؟ چیز بیش‌تری نمی‌تونی درباره‌ش بگی؟

+ مزخرفه دیگه. چی بگم؟


- نظرت درباره‌ی این موضوع چیه؟

+ مخالفم.

- چرا؟

+ چرا نداره. واضحه دیگه.


آن‌چه در بالا خواندید، گوشه‌‌ای از مکالمات من با دیگران پیش از شروع «نوشتن» است. قدرت استدلال کافی نداشتم. نمی‌توانستم درباره‌ی کتاب‌ها و فیلم‌ها صحبت کنم و بیان کنم چرا کتابی را دوست دارم یا چرا فیلمی مورد پسندم نیست. نمی‌توانستم دلیل موافقت یا مخالفتم درباره‌ی یک موضوع را بیان کنم. تنها به‌صورت کلی دیدگاهم را بیان می‌کردم. اما نوشتن همه چیز را دگرگون کرد، وقتی نوشتم وادار به تفکر شدم و از خودم پرسیدم: «چرا؟» نوشتم تا پاسخ چراها را بیابم. کوشیدم برخورد سطحی با مسائل را کنار بگذارم، به عمق بروم و با دلیل از دیدگاه‌هایم دفاع کنم.